
نوشته مهرداد اخوان بهبهانی
عضو ممتاز انجمن هومیوپاتی
پزشک و متخصص علوم اعصاب
چندی قبل یک خانم حدود 60 ساله با شکایت افسردگی و اضطراب به مطب من مراجعه نمود. او که به همراه یکی از فرزندانش مراجعه کرده بود، در نگاه اول کاملا تحریک پذیر و حساس بود. در شرح حالش متوجه شدم که در چند سال گذشته مبتلا به سرطان پستان شده که البته با جراحی و شیمی درمانی از دام سرطان نجات پیدا کرده است اما از آن موقع تاکنون دچار بی خوابی، افسردگی و اضطراب شناور شده است. در سوالاتم متوجه شدم نسبت به همه چیز من جمله هومیوپاتی سوء ظن دارد و سعی می کند در هر موقعیتی از مطب، طریقه وقت دهی و برخورد منشی من شکایت نماید. فیزیک بدنش بسیار ضعیف بود، چهره بیمار کاملا رنگ پریده بود. او که به واسطه مطالعات زیادش در مورد سرطان، بیماری خود را کاملا می شناخت و از درمان و عوارض آن آگاه بود، در ظاهر اینگونه وانمود می کرد که می داند بیماری اش درمان ندارد و تنها به اصرار خانواده به مطب من آمده است. از سوی دیگر به واسطه ادامه درمان سرطان و مصرف انواع داروهای طب رایج مطمئن بود که شروع هومیوپاتی برایش ممکن نخواهد بود. از این رو کاملا عصبی و ناراحت بود. فرزندش نیز این ناامیدی پیشرونده او را تایید می کرد.
من در برآورد کلی و علائم جسمی و روحی او Ars را به صورت تک دوز تجویز نمودم و برای بیمار یک وعده ویزیت یک ماه دیگر را تعیین نمودم. هفته نخست بعد از تجویز، هفته پر ماجرایی بود. او در آن هفته چند با با مطب تماس گرفت و یکبار با من صحبت نمود. عمده صحبتهای او حول محور نارضایتی از تجویز دارو و گرفتن شرح حال می گذشت. او احساس می کرد من نسبت به او بی توجهی کرده ام و حرفهای او را کامل نشنیده و سریع تصمیم گیری کرده ام. عدم تکرار دارو برای منزل نیز مورد دوم شکایت او بود که با نوعی تعجب و اعتراض همراه بود. پاسخ من طبیعتا خویشتن داری و تلاش برای اطمینان بخشی هر چه بیشتر به او بود.
دومین ویزیت او اما جالب توجه بود. چهره بیمار کمی باز تر شده بود. رنگ پریدگی بهتر شده بود. او راحت تر با من صحبت می کرد و اعتراضها و نیش و کنایه هایش کمتر شده بود. او از یک عارضه پوستی شبیه حساسیت و خارش بدنش شکایت داشت که به گفته فرزندش مسبوق یه سابقه قبلی بود اما این ماه شدت گرفته بود. اما فرزند بیمار کاملا از وضعیت درمان و بهتر شدن خلق و خوی مادرش راضی بود. بیمار نیز گویی با سیستم تک دوز ارتباط بهتری برقرار کرده و کمتر در این مرود شکایت می کرد. داروی بعدی نیز تجویز شد و برای بیمار ویزیت یک ماه بعد مقرر گردید.
ماه سوم بهتر از دو ویزیت قبلی بود. او دیگر از من شکایتی نداشت و حالا از بهتر شدن کیفیت و مقدار خوابش اظهار رضایت می کرد. البته ابزار می کرد که در این ماه فرزندانش کمتر او را اذیت کرده اند و او فرصت کرده بیشتر ورزش کند و به همین دلیل حالش بهتر شده است.
این خلاصه ای از شرح ماوقع بود که البته به لحاظ ملاحظات اخلاقی از ذکر جزییات صرف نظر شده اما در صورتیکه دوستان و همکاران تمایل داشته باشند بنده می توانم پرونده را در اختیار ایشان قرار دهم.
چند نکته:
درمان یک روند کاملا غیر اختصاصی است و هیچ کس نمی تواند ادعا کند که شاه کلید درمان بیماریها را در اختیار دارد. بنابراین هر عاملی می تواند بسته به شرایط به بیماران در درمان کمک کند. مهم نتیجه است و اینکه آیا دخالت ما به عنوان پزشک در روند درمان بیماران توانسته نتایج خوبی داشته باشد یا خیر. متاسفانه در طب امروز این مهم به شدت مورد فراموشی قرار گرفته و بیماران صرفا بر اساس نتایج آزمایشگاهی، پاراکلینیکی و رادیولوژیکی ارزیابی می شوند. شما چند بیمار را سراغ دارید که آزمایشاتشان خوب است اما حالشان خراب؟ کدام یک مهم است؟ آزمایش خوب یا حال و روز خوب؟ اگر از یک هومیوپات این سوال را بپرسید، بدون شک می گوید هر دو اما حال خوب اولویت نخست است.
نکته دوم ادعاهای مطرح شده در روند درمان سرطان است. گاه و بیگاه در تبلیغات رسانه ها و فضای مجازی با این ادعاها مواجه می شوید که فلان دارو سرطان را درمان می کند و تعدادی هم پیدا می شوند که این مسیر را پیموده و از خواص معجزه آسای آن تعریف و تمجید می کنند. اما خیلی زود متوجه می شوید که این صرفا یک شوی تبلیغاتی بوده است. هومیوپاتی حداقل در ایران با در نظر گرفتن محرومیت ناخواسته ما از بیمارستانهای هومیوپاتیک نمی تواند در مورد درمان سرطان ادعایی داشته باشد. اما سوال اینجاست که آیا درمان سرطان مسئله اصلی و حل نشده است یا درمان عوارض آن؟ باید اذعان داشت جراحی، شیمی درمانی و رادیوتراپی درمانهای خوبی برای سرطان تلقی می شوند اما این درمانها دو مشکل بزرگ دارند. اول اینکه بسیار پر عارضه اند و دوم اینکه هیچ کدام تضمین نمی کنند که بیماری فرد عود نکند. به نظر می رسد هومیوپاتی حداقل در زمینه کاهش عوارض شیمی درمان و رادیوتراپی موفق عمل کند. تجارب زیادی وجود دارد که نشان می دهد هومیوپاتی توانسته عوارض حاد شیمی درمانی و رادیوتراپی را تا حد قابل قبولی تسکین ببخشد.
نکته سوم عوارض پنهان و زیر پوستی بیماری سرطان است که اغلب از چشم همکاران طب رایج دور می ماند. این بیمار دقیقا مصداق این نوع عوارض بود وگرنه خود سرطان در او خاموش شده بود. متاسفانه بسیاری از مردم تصور می کنند افسردگی ، اضطراب، ضعف و ناامیدی بیماران سرطانی امری طبیعی است و صرفا تغذیه و ورزش و مشاوره های روانشناسی می تواند این مشکلات را مرتفع سازد. عدم بهبود بیماران نیز درنهایت به متهم کردن بیماران به کم کاری و بی توجهی ختم شده و بیماران مظلوم به فراموشی سپرده می شوند. خوشبختانه هومیوپاتی در این حوزه بسیار فعال و موفق عمل می کند.
نکته آخر روند طبیعی سلامتی ماست. ما چه بخواهیم و چه نخواهیم پیر می شویم. پیری به معنای روند استهلاکی زندگی ماست. بنابراین هیچ کس نمی تواند ادعا کند که روشی درمان را در اختیار داد که می تواند افراد را برخلاف مسیر زندگی جوان تر نماید. بدین معنا که هر روشی بتواند روند پیری را به تاخیر بیاندازد می تواند ادعا کند در درمان بیماری موفق عمل نموده است. هومیوپاتی نیز در این راستا مانند سایر شاخه های طب رایج و مکمل ادعا می کند می تواند زندگی بهتری برای افراد تحت درمان به ارمغان بیاورد و هر نوع ادعای غیر علمی و غیر واقعی را قویا تکذیب می کند.
Shareجولای