درمان موفق اختلالات روانی پس از سانحه در هومیوپاتی
نویسنده دکتر مهرداد اخوان
PTSD یا همان Post-traumatic stress disorder یک بیماری روانی بسیار شایع است. علت بروز آن مواجهه با یک واقعه وحشتناک است. قربانی ممکن است خود متحمل یک شوک هولناک شده باشد یا فقط به صورت اتفاقی نظاره گر آن بوده باشد. علائم او شامل کابوسهای شبانه، اضطراب شدید به علت یادآوری های ناخودآگاه آن واقعه است. همه ما ممکن است در طول زندگی با وقایعی از این دست مواجه شویم که البته بسته به شدت آن می تواند تاثیرات متفاوتی روی زندگی ما داشته باشد. اغلب مردم در برخورد با چنین شرایطی چند روز تا چند ماه زمان لازم دارند تا آن را هضم کنند و خود را با نتایج آن وفق دهند اما گاهی شدت حادثه به حدی است که فرد نمی تواند با آن کنار بیاید. در چنین شرایطی است که PTSD شکل می گیرد. او لحظه ای نمی تواند آن صحنه دلخراش را از خاطرش دور نماید پس به اجبار با آن زندگی می کند و اصطلاحا در آن فریز می شود. اگر پای صحبت چنین بیمارانی بنشینید بارها از زبانشان می شنوید که زندگی من به دوقسمت تقسیم می شود: قبل از آن اتفاق شوم و بعد از آن
روانپزشکان PTSD را به لحاظ علائم بالینی به چهار گروه تقسیم می نمایند:
- افرادی که دچار خاطرات آزار دهنده و مزاحم می شود.
- افرادی که تمام خاطرات و وقایع مرتبط با آن واقعه را فراموش کرده و هیچ تمایلی به یادآوری آن ندارند
- افرادی که تغییرات واضح منفی در خلق و افکارشان بروز می کند
- افرادی که این تغییرات در واکنشهای فیزیکی و عاطفی شان رخ می دهد.
شاخص بالینی گروه نخست flashback هایی است که بیمار را کلافه کرده است. این نوع از PTSD ها معمولا سوژه فیلمهای سینمایی می شود چراکه تکرار زیاد این خاطرات قدرت تشخیص زمان و مکان را از فرد می گیرد و اصطلاحا فرد را “موجی” می کند.
شاخصه گروه دوم اجتناب او از یادآوری خاطرات گذشته است. این امر می تواند سبب فراموشی کامل تمامی خاطرات و حتی خاطرات شیرین گذشته شود. در واقع فراموش کردن در ابتدا به عنوان یک مکانیسم دفاعی به کمک فرد می آید تا او را از Flashback های آزار دهنده، رها کند اما به تدریج افسار این مکانیزم دفاعی از دست فرد خارج شده و فراموش کردن به تمامی خاطرات فرد سرایت می کند و فرد را به سمت یک نوع از دمانس پیش می راند. او احساس افسردگی و بی ریشه بودن یا تعلق نداشتن به خانواده و جامعه اش را دارد. در عین حال تنها روابط سطحی و کم عمق عاطفی را تحمل می کنند و تلاش دیگران برای برقرای ارتباطات عمیق عاطفی و عشقی را به منزله تمایل افراد به تجاوز به حریم خصوصی اش قلمداد کرده و با قدرت از آن دوری می کند.
شاخصه گروه سوم افکار منفی و بدبینانه راجع به خود و دیگران است. ناامیدی و بی انگیزیگی توام با فراموشی بیمار را به سمت یک کرختی مطلق در احساسات و عواطف سوق می دهد. آنها معمولا افرادی بی انگیزه، گوشه گیر و بی تفاوت می شوند و در برابر همه حتی کسانی که قصد همدردی و کمک دارند گارد می گیرند. کودک درون آنها کاملا مرده است و هیچ اثری از شور و نشاط در آنها دیده نمی شود. شیطنت های معمول سنین مختلف به همراه خلاقیت و افکار سازنده جای خود را به تنهایی، دوری گزینی و آپاتی داده و از بیمار یک چهره سرد و یخ زده ساخته است.
رفتار گروه چهارم کمی خصمانه تر است. آنها دچار startling می شوند. بدین معنا که با هر صدا یا لمس ناگهانی وحشت زده از جایشان می پرند. همواره احساس خطر می کنند. رفتار خود تخریبی شاخصه این گروه است که می تواند از تمایل به مصرف مواد مخدر و الکل و شیشه تا خودکشی در آنها بروز کند. آنها خواب خوبی نداند و عملکرد شناختی شان کاملا مختل شده است. تحریک پذیری، عدم تمرکز، عصبانیتهای شدید و بی مورد از دیگر علائم آنهاست. آنها غرق در احساس گناه و خودسرزنشی هستند. والد درون این افراد بسیار قوی و سرزنشگر عمل می کند و حق هیچ نوع فعالیت و حتی زندگی برای کودک درونش قایل نیست.
چه وقایعی می تواند ایجاد PTSD نماید؟
- حوادث جنگ و تروریستی
- سوء استفاده فیزیکی در دوران کودکی
- تجاوز و خشونت جنسی
- تصادفات، مواجه ناگهانی با مرگ عزیزان یا خیانت همسر
عوارض دراز مدت PTSD:
افسردگی، اضطراب، اعتیاد، اختلالات غذا خوردن و خودکشی
شناخت درمانی و درمان PTSD:
روشهایی مختلفی در درمان PTSD پیشنهاد شده است که مهمترین آنها شناخت درمانی یا همان Cognitive therapy است. شناخت درمانی یک شاخه نوظهور از روانشناسی است که عملا در سالهالی 1960 توسط آرون تی بک ابداع شد. شناخت درمانها بر این باورند که افکار، احساسات و رفتار از یکدیگر جدا نبوده و فرد برای رفع مشکلاتش باید به روشهای مختلف از عمق وجود خود که همان افکار و عواطفش است مطلع شود تا بتواند با آگاهی بیشتر به حل مسائل روحی و روانی خود بپردازد تا در نهایت رفتارش تصحیح شود. بنابراین شناخت درمانها در مسیر مشترکی با هومیوپاتها گام بر می دارند. البته مسیری به مراتب دشوار تر.
شناخت درمانها با روشهای متنوع شامل برگزاری کلاسهای متعدد و گروه درمانی سعی می کنند فرد را علاه بر آگاه ساختن از مکانیزمهای دفاعی و هیجانات سرکوب شده اش، به تدریج با آن شوک مجددا مواجه نمایند بدین طریق بیمار این فرصت را خواهد داشت که یک بار دیگر با واقعیت همانگونه که واقعا اتفاق افتاده موادجه شود و این بار با دانش کامل از خودش و محیط اطرافش به آن واکنش نشان دهد. یک واکنش درست یا حداقل کم نقص خواهد توانست مشکل او را یکبار برای همیشه حل نموده و این داستان دراماتیک طولانی مدت را برای همیشه خاتمه دهند و در عوض آنرا به عنوان یک خاطره شیرین در دفتر خاطراتشان ثبت نمایند. خاطره ای از یک مواجه وحشتناک که با یک راه حل کارآمد به سرانجام خوبی رسید.
به زبان ساده تر شناخت درمان همزمان در دو مسیر برای درمان بیمار حرکت می کند. قدم نخست بازسازی و واقعی سازی واقعیتی که در طی این سالها با رنگ و لعاب توهمات رنگ باخته و از واقعیت دور شده است. قدم دوم بالا بردن توانایی ها و مهارتهای پیچیده شناختی است. مهارتهایی که به طور طبیعی می بایست به مرور زمان رشد پیدا می کرد اما به واسطه درگیری مداوم بیمار با شوک و عواقب ناشی از آن به اندازه کافی رشد نکرده است. یکی از این مهارتها، Problem solving یا توانایی حل مسئله است که بهبود آن می تواند نقش موثری در درمان بیماران PTSD داشته باشد.
متاسفانه با وجود درست بودن استراتژی های شناخت درمانی، مشکلات زیادی بر سر راه درمان وجود دارد که مهمترین آنها مکانیزمهای دفاعی بسیار قوی بیمار هستند. از آنجاییکه این مکانیزمها سالها به صورت ناخودآگاه اعمال شده اند، در بسیاری از بیماران نه تنها به عادت تبدیل شده بلکه به عمق باورها و نگرشهای او نفوذ کرده و از حیطه اختیارات اراده او خارج شده اند. به عبارت راحت تر بیمار اصلا احساس نمی کند بیمار است ومشکلات خود را به حساب تقدیر می گذارد. او حتی اگر بیماری خود را بپذیرد، شناخت درستی از واقعیت و راه حل آن ندارد. این امر سبب می شود جلوی درمان مقاومت نشان دهد.
هومیوپاتی:
برخورد هومیوپاتی نیز با بیماران بر پایه همین اصول است. از نظر یک هومیوپات بیمار مبتلا به PTSD حالا پس از گذشت سالها از شوک ایجاد شده، بیشتر از آنکه از عوارض شوک رنج ببرد، از واکنش دفاعی خودش آسیب می بیند. فراموش نکنیم این واکنش دفاعی بوده که او را از شوک حاد و شدید نجات داده است پس موضوع تنها زمان بکارگیری آن است.
هدف درمان در هومیوپاتی تصحیح واکنش فرد به تروماست. چراکه حالا بعد از گذشت سالها از شوک دیگر لزومی ندارد بیمار وقایع رخ داده را فراموش کند، یا از یادآوری آن توسط دیگران به وحشت بیافتد. همچنین دیگر لزومی ندارد از برقراری روابط عاطفی عمیق با دیگران پرهیز کند و یا خودش و دیگران را مقصر این حادثه بداند. واکنش های فیزیکی از جاپریدن و مرور افکار و حوادث نیز هیچ کمکی به حل مسئله نمی کند.
البته این تصحیح روی کاغذ ممکن و ساده وبه نظر می رسد اما در عمل کار بسیار دشواریست چراکه این پاسخ نادرست از ضمیر ناخودآگاه فرد بر می خیزد. به زبان ساده تر خود فرد نیز از منبع این نگرش و در نتیجه این پاسخ نادرست آگاهی ندارد و به صورت کاملا ناخودآگاه رفتار می کند. بنابراین دستیابی به ریشه این پاسخ اگر غیر ممکن نباشد، عملا کار بسیار دشواری است. حال سوال اینجاست که آیا هومیوپاتی می تواند این مشکل بزرگ را حل نماید. برای پاسخ به این سوال بهتر است از تجارب بالینی خود و همکاران استفاده نمایم چراکه بیش از هر چیز گویای واقعیت هستند.
بیماری PTSD از نظر هومیوپاتی یک بیماری حاد محسوب می شود، چرا که با وجود گذشت سالها از آن واقعه، بیمار هنوز واکنش تند و تیزی به آن دارد. این ادعا را حتما بیماران PTSD تایید می کنند که با وجود گذشت سالها از آن واقعه شوم یا هنوز از آن وحشت دارد و به شدت از یادآوری اش گریزان هستند و یا با هر اتفاقی مجددا به آن حال و هوا رفته و خاطرات آن لحظه را با خود مرور می کنند.
روند شکل گیری بیماری
بگذارید یکبار دیگر روند شکل گیری بیماری را با هم مرور کنیم. کودکی که در سن 5 سالگی فوت ناگهانی پدرش را شاهد بود، خانمی 20 ساله که به ناگهان فیلم خیانت شوهرش را در گوشی موبایلش می بیند، مردی 30 ساله در یک حادثه تصادف همسرش را به شکل دلخراشی از دست می دهد. دختری 8 ساله که مورد آزار جنسی عمویش قرار می گیرد. در تمام این موارد واقع آنقدر دلخراش است که قربانی فرصت فکر کردن پیدا نمی کند. او وارد مکانیزم های دفاعی جبرانی می شود تا از شدت و حدت واقعه و تاثیرات تهدید کننده اش جان سالم به در ببرد. رایج ترین مکانیزمهای دفاعی دراین شرایط واپس رانی یا Repression و انكار یا Denial است. بکار گیری این مکانیزم ها هر چند در ابتدا بسیار آرامش بخش است اما فرد را کاملا از واقعیت دور می کند. به عبارت بهتر قربانیان به تدریج واقعیت اتفاق افتاده را کاملا فراموش کرده و دچار نشخوار ذهنی با صحنه هایی خود ساخته از واقعیت می شوند. این روند سیر پیشرونده داشته و قربانی به تدریج گرفتار توهمات شخصی می شود. توهماتی که به لحاظ واقعی نبودن فرد را گام به گام از حل و فصل مشکلش دور می سازد.
هومیوپاتی چگونه بیماران PTSD را درمان می کند؟
آیا هومیوپاتی توانایی تحریک و تصحیح ضمیر ناخودآگاه بیماران را دارد؟
در هومیوپاتی اساس درمان تمرکز روی کودک درون بیمار است اما اینجا برخلاف شناخت درمانی تلاشی برای دادن خودآگاهی به بیمار صورت نمی گیرد و به همین دلیل مقاومتی هم از سوی بیمار بروز نمی کند. در هومیوپاتی دو اتفاق به صورت همزمان روی می دهد. نخست اینکه بیمار با دادن دارو بدون اینکه خودش متوجه باشد، با شرایط حاد واقعه گذشته مواجه می شود. هومیوپاتها برخلاف رفتار درمانها هیچ اصراری برای بازسازی واقعیت ندارند و اتفاقا این کار را به صلاح بیمار نمی دانند بلکه این داروست که با تحریک ضمیر ناخودآگاه و سیستم هیجانی-شناختی او سبب بازسازی مجازی واقعیت می شود تا بیمار مجددا فرصت پیدا کند راه حلی برای آن اتخاد کند. دوم با تصحیح ضمیر ناخودآگاه فرد، این امکان را فراهم می کند که او این بار پاسخ مناسب تری به شوک ایحاد شده بدهد. البته تمامی اتفاقاتی که پس از مصرف دارو رخ می دهد صرف یک تجربه ذهنی است و نمی توان آنرا آنگونه که باید بر روی کاغذ توصیف کرد اما بگذارید با چند مثال اتفاقی که بعد از تجویز دارو برای بیمار می افتد را بیشتر توضیح دهم.
فرض کنید بیماری به دنبال دیدن صحنه دلخراش کشته شدن دوستش در یک حادثه تروریستی دچار شوک شده و به دنبال آن به PTSD مبتلا شده است. دارویی که در این مورد تجویز می شود، Acon است. حال سوال اینجاست خوردن Acon سبب بروز چه اتفاقاتی در ذهن فرد می شود. برای پاسخ به این سوال باید به سراغ روش تهیه داروهای هومیوپاتی برویم.
آزمون دارویی
تمام داروهایی که کاندید ورود به لیست داروهای هومیوپاتی هستند، می بایست قبل از ورود تحت آزمون دارویی یا Proving قرار گیرند تا در صورت تایید وارد این لیست شوند. Proving یک آزمون آزمایشگاهی نیست که بر روی حیوانات آزمایشگاهی انجام شود بلکه یک آزمون انسانی تمام عیار است. بنابراین تنها داروهایی اجازه ورود به Proving را دارند که قبلا در آزمایشات حیوانی ثابت شده باشد که تاثیر بد و غیر قابل بازگشتی روی انسان ندارند. در مرحله اول این داورها می بایست به میزان قابل توجهی رقیق شده و در حین مراحل رقیق سازی به آن ضربه زده شود. این روش کاملا مختص هومیوپاتی است و در دانش داروسازی از آن با نام ساکاشن نام برده می شود. هومیوپاتهای قدیمی بر این باور بودند که رقیق سازی های پیاپی به همراه ضربه زدن به محلول سبب آزاد شدن شعور داروها می شود. البته این واژه ها در دنیای امروز تغییر یافته است. امروزه با بکارگرفتن دوربینهای فوق پیشرفته و عکس برداری از مراحل قبل و بعد دارو راز این نوع داروها کشف شده که خود نیاز به یک مقاله جداگانه داشته و از حوصله این بحث خارج است. این دارو ها پس از طی مراحل آماده سازی که می بایست در کارخانه جات مجهزی به انجام برسد، می بایست توسط افراد سالم و البته داوطلب خورده شود. در مرحله سوم آزمون شوندگان می بایست علائم ایجاد شده پس از مصرف دارو را به آزمون گران گزارش دهند. متخصصان مربوطه نیز پس از ثبت علائم و مقایسه علائم در افراد متفاوت بر اساس شدت و تکرار آن علائم، آنها را دسته بندی و ارزشگذاری می کنند.این مرحله آنقدر در افراد مختلف تکرار می شود تا برای متخصصان مسجل شود که این علائم واقعا توسط آن دارو ایجاد شده اند.
این آزمون دارویی دقیق و طاقت فرسا که معمولا چند سال به طول می انجامد، یکی دیگر از رازهای این طب شگفت انگیز است که خود نیاز به توضیحات کاملی دارد اما در نهایت این سخت گیری هاست که این امکان را به هومیوپاتها می دهد که کاملا مطمئن باشند که هر دارو دقیقا چه علائمی را ایجاد می کند. مرحله بعدی بکار گیری قانون مشابهت است. طبق تعریف داروهایی که در آزمون دارویی (Proving ) علائم مشخصی را ایجاد می کنند، می توانند در بیماران طبیعی برای درمان آن علائم بکار گرفته شوند. این قانون طلایی در عین سادگی بسیار پیچیده و پر مغز است و لازم است در مقالات بعدی به تفسیر مورد بررسی و نقد قرار گیرد.
حال بر می گردیم که بحث اصلی یا علت تجویز داروی Acon در PTSD
همانگونه که توضیح داده شد، داروی Acon نیز ماند همه داروهای هومیوپاتی مراحل Proving را به طور کامل سپری نموده است. در آزمون دارویی Acon آمده که مصرف Acon سبب بروز ترس و وحشت شدید و ناگهانی می شود. آزمون شونده احساس می کرده که گویا همین الان یک اتفاق ناگوار و ناگهانی رخ داده و او را به شدت وحشت زده کرده است. شدت وحشت به گونه ایست که بیمار کاملا از خود بیخود شده و واکنشهایش کاملا غیر منطقی و غیر عقلانی است. او به شدت شوکه شده و نمی تواند آرام بنشیند. او ممکنست غش کند و از هوش برود یا حتی از شدت ترس سکته کند.
در واقع یک هومیوپات برای درمان یک بیماری که سالها قبل با شوک تکان دهنده کشته شدن دوستش در مقابل چشمانش در یک حادثه تروریستی دچار PTSD شده است، فقط کافیست تصویر درستی از واقعه را بازسازی کرده و به دنبال دارویی در لیست داروهای هومیوپاتی بگردد که چنین تصویری در آزمون دارویی اش ثبت شده باشد.
تجویز Acon سبب می شود ثانیه های نخست حادثه تروریستی در ذهن بیمار بازسازی شده و بیمار آنار مجددا تجربه کند. البته این تصویر توسط ذهن خود بیمار بازسازی می شود تصویر بازسازی شده به گفته بیمارن درمان شده دو بعدی نیست بلکه شش بعدی است. بینایی، شنوایی، بویایی، چشایی، لامسه و هیجانی یعنی درست همانگونه که ما دنیا را درک می کنیم. این همان کاریست که در شناخت درمانی با تلاش زیاد درمانگر و مقاومت بیمار به سختی انجام می شود و در هومیوپاتی فقط با تجویز یک دارو به سادگی رخ می دهد.
بگذارید بیمار دیگری را با هم مرور کنیم، بیمار PTSD که به علت سوء استفاده جنسی توسط یکی از نزدیکانش در سنین کودکی دچار PTSD شده است. داروی هومیوپاتی مناسب این وضعیت Staph است. در آزمون دارویی Staph آمده است
” احساس شرم شدید، احساس عصبانیت بسیار شدید او به علت مصالح فردی یا اجتماعی یا ترس نمی تواند خشمش را بروز دهد و ناچار می شود عصبانیتش را سرکوب کند چون کسی حرفش را قبول نمی کند.”
شگفت انگیز است این آزمون دارویی چقدر شبیه شرح حال بیماران قربانی تجاوز است.
دکتر شما هیچ وقت نخواهید فهمید من چه احساسی دارم. من تمام عمر با این حرفهای نگفته زندگی کرده ام. از شدت خشم رعشه می گیرم اما نمی توانم با عزیز ترین کسانم مشکلم را باز گو کنم و مجبورم خودم را کنترل نمایم.”
مورد سوم بیماری است که همسرش را عاشقانه دوست دارد و درست در روزهایی که احساس می کند چقدر می تواند به همسرش تکیه کند، به طور اتفاقی فیلمی از خیانت همسرش را با جزییات در گوشی موبایل همسرش می بیند و از آن موقع دچار PTSD می شود. داروی این بیمار Hyos است. در آزمون دارویی Hyos آمده است
” بیمار به علت اعتماد و وابستگی زیاد به همسرش و مواجه شدن با چنین خیانت آشکاری، اعتمادش را به صورت کامل از نزدیکانش از دست می دهد. او حتی نسبت به خدا نیز شک می کند و دچار تزلزل می شود. او احساس می کند توسط خداوند نیز به اشتباه دچار عذاب شده است. او در گریه ها و ناله هاش با خدا تکرار می کند که ای خدا چرا من؟ مگر من چکار اشتباهی کرده ام که باید با من اینکار را بکنی؟”
این شک و سوء ظن رنگ و بوی پارانوئیدی و بدبین قوی دارد. او به دلیل این میزان بدبینی، از دوستان و خانواده اش دوری می گزیند و کنج عزلت بر می گزیند. این بدبینی رنگ و بوی توهمی دارد و شما در صحبت با او متوجه می شوید بخش زیادی از بدبین یهای او جنبه واقعی ندارد و بیشتر داستان پردازیهای ذهن متوهم و بیمار اوست. او از سوی دیگر برای بدست آوردن معشوقش خود نمایی می کند. او تصور می کند که حتما به اندازه کافی جذاب نبوده و معشوقش به این دلیل او را ترک نموده است پس باید کارهایی انجام دهد تا جذابیت جنسی اش را نشان دهد بنابراین شروع به عشوه گری و طنازی می کند تا به خیال خودش معشوق از دست رفته اش را دوباره به چنگ بیاورد. تمام این توهمات سبب می شود او از زندگی اصلی خود باز بماند و او را به فردی تنها و غیر اجتماعی تبدیل نماید
تجویز Hyos در چنین شرایطی منجر به درمان معجزه آسای بیمار می شود
خلاصه:
در انتها باید گفت PTSD وضعیتی بیمار گونه است که بیمار در این وضعیت مرتبا به صورت ناخودآگاه یک پاسخ غلط و تکرار شونده را نسبت به یک شوک شدید بروز می دهد. گویی او در این وضعیت فریز شده و به تدریج از واقعیت موجود فاصله گرفته است. تجویزداروهای هومیوپاتی این امکان را فراهم می کند که بیمار دقیقا به همان وضعیت ثانیه های نخست باز گردد. البته او دیگر شوک را با همان شدت و به صورت واقعی تجربه نخواهد کرد بلکه تصویر این شوک در اندازه های کوچکتر اما کاملا متناسب با واقعیت در ذهن بیمار بازسازی شده و این فرصت را برای او فراهم می کند که اینبار با تجربه بیشتر و در شرایط کنترل شده فعلی، واکنش مناسبی به این واقعه دردناک بدهد و با اعمال مهارت شناختی Problem solving این مشکل را برای همیشه حل کرده و آنرا به عنوان یک خاطره تلخ اما آموزنده در دفترچه خاطراتش ثبت نماید.
نوامبر